
تاریخ نیشابور - ابو عبدالله حاکم نیشابوری - مقدمه و تصحیح دکتر شفیعی کدکنی
این نیشابور، در نگاه من، فشرده ای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ، با صبحدمی که شهر آفاق است. از یک سوی لگدکوب شم اسبهای بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ، با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی، در اندیشه خیام، و گاه روشن از آفتاب اشراق و عرفان، در چهره مطار. تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزه های بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد؛ چرا که چیزی برای او باقی نگذاشته اند و هرچه داشته با فیروزههایش، در غارت شبانه تاتار، گاهی نگین انگشتری زاهدان ریائی شده است و گاهی خورجینی اسب روسپیان را آراسته است.
برای بازسازی این نیشابور، باید جان کند. با شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشات خطیبان حرفه ای، هیچ کاری نمی توان انجام داد. باید جان کند و هر پاره ای ازین موجودیت را، با هر وسیله ای که امکان پذیر است، به دست آورد و بررسی کرد و شناخت؛ درست مانند قدحی بلورین از میراث نیاکانی تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را، با…..